جدایی از خانواده و یا خودکشی

سلام من دختر 23 ساله هستم از شرایط روحیم توصیفی ندارم اما قصد تمام کردن زندگی ام را دارم سالها تحت مشاوره و روانکار و روان درمان بودم اما جوابی نگرفتم خانواده به شدت بیمار دارم که از کودکی تحت ازار روحی بودم یکی از اعضای خانواده در کودکی به من تعرض کرد و من سکوت کردم سعی کردم مستقل شم اما پدرم از ظعیف بودن روحی من با تحدید و ترس منو دیش خودش نکه داشته و توی شرکت خودش کار میکنم هر روز به بهانه های ساده بهم فهاشی توهین و ازار روحی داده میشه مادرم اهمیتی نمیده و خودش به پدرم خیانت میکنه از طرف هیچ کدام از اعضای خانواده هیچ حمایت عاطفی ندارم بخاطر پدرم همه از من فاصله میگیرن و ازش میترسند اجازه نمیده پدرم حتی دوستی داشته باشم بهونه ای پیدا میکنه و به خانواده اون ها تماس میگیره و منو جدا میکنن توانایی ادامه دادن زندگیمو با قرص های روانی و تحمل کردن شرایطو ندارم از هر صدایی که بشنوم حتی صدای ماشین یا داد بیداد حمله عصبی بهم دست میده قصد گرفتن جون خودمو دارم یا اینکه چمدون رو ببندم و برم جای دیگه زندگی کنم اگر بخام برم پدرم میتونه منم برگردونه!