سوال کاربر :
با سلام .دادخواست طلاق همسرم مبنی بر عدم پرداخت نفقه ضرب و شتم و اعتیاد بدلیل عدم ارایه دلیل موجه و مدرک و عدم حضور در جلسه اول رسیدگی با مدارک ارایه بنده مبنی بر گزارش اصلاحی شورا و پرینت بانکی طی ۵ماه ۲۵میلیون مازاد بر نفقه با وجود حکم ناشزگی پرداخت و ضرب وحرج هیچ مدرکی برای اثبات آن وجود نداشت و اعتیاد بنده اعلام آمادگی تست اعتیاد و سنجش روحی و روانی نموده و حتی در کلینیک تخصصی سلامت بنده مورد تایید متخصص قرار گرفت علاوه براین برای رفاه همسرم خودرو شخصی فراهم کرده .خانه بالاتر از شأن همسرم خریده و فرزندان در مدارس غیرانتفاعی تحصیل و از نبوغ ریاضیات می‌باشند .و در دادگاه مهریه و اجرت المثل در تجدید نظر خواهی مرا تاجر و باهوش بالا که توان به اختیار درآوردن قاضی محترم بدوی را دارم و رای صادره بدلیل هوش ذاتی بنده بوده و قاضی محترم تحت شخصیت بنده قرار گرفته و فریب خورده و گواهی گواهان حاضر به سوگند با استشهاد یه و اطلاع از جرم سوگند دروغ به دادگاه تجدید نظر خواهی ارایه شده که آرای بدوی تایید و استوار باقی ماند و دادخواست ایشان بار دوم نیز بدلیل عدم ارایه مدرک مثبت ادعا با استناد به ماده ۵۱بند۶ایین دادرسی ابطال و بی حقی صادر شد به صورت غیابی و عدم احضار طرفین .حال همسرم با وجود آرای متعدد بی حقی به وکیل مراجعه نموده و وکیل نیز باز با همان دلایل و اضافه نمودن افترای شدید مبنی بر اجبار همسرم به زنا با دوستانم تجدید نظر خواهی کرده بدون ارایه مدرک و دلیل که در منش بنده. نمی باشد تا جایی که در ۲۳سالگی سفر حج ثبت نام و تمامی زیارتگاه های امامان را بصورت هوایی با خانواده مشرف شدیم و بنده نیز از طرف پدربزرگ حسینه ۵۰۰۰متری با وکالت مدنی پدرم حال صاحب حسینه و هیت امنا آن با اعضای ۵۰۰۰نفر ی اقوام می باشم و از مال دنیا نیز در حد عرف بی نیاز و فراتر از حد معمول دارا می باشم .بنده شکایت کیفری علیه وکیل پس از اقرار همسرم .مبنی بر تخلف از قسم .تسهیل پاشیدن کانون خانواده.و فراهم کردن قتل ناموسی و جنگ قومی با تحریک و تطمیع موکل نموده و دستور قضایی صادر شده .و در دادسرای انتظامی کانون وکلای نیز علیه ایشان بابت افترا و تخلف از قسم که شرافت خودرا وثیقه قرار داده.و قبول پرونده واهی و بی اعتبار ساختن آرای صادره قضات و وجود نشوز که عدم عسر وحرج را نشان میدهد که اگر بود قاضی محترم حکم تمکین صادر نمی کرد .و بدلیل چنین افترایی که طبق آیات و احادیث معتبر چنین شخصی کافر حربی یکسان قلمداد وقتل آن جایز دانسته و وکیل که اسم خداست را نیز آلوده کرده.و شکایت دیگری مبنی بر خسارت معنوی وارده با افترای واهی و مدارک مثبت ادعا ومدعا صحیح بنده را محرز ساخته.حال من میتوانم علیرغم پیوست شکواییه به تبادل لوایح خواستار رد وکیل و یا توقف رسیدگی بدلیل عدم صلاحیت وکیل و تایید دادستان در کانون از دادگاه بدوی که هنوز تبادل را ارسال نکرده تقاضا کنم .چون چنین شخصی نمی تواند وکیل باشد با تخلفات متعدد در قرارداد و افترا و تسهیل پاشیدن کانون خانواده و دسیسه و عدم احترام به آرای قبل و قبول پرونده واهی با توجه به شغل خود که وکلای شریف دیگر را نیز در جامعه بد نام میکند .پس وکالت ایشان در جایگاه کافر خلاف شرع و عقل و قانون می‌باشد .که در دین مبین اسلام نیز ایشان به جای عیب پوشی برادر دینی خود با تهمت ناموسی موجب ضایع شدن عرض و شرف و آبرو و هتک حیثیت در جامعه شده و گناه کبیره و غیر قابل جبران را وارد ساخته و تا کنون زنده بودنش به دلیل پایبندی بنده به قانون و احترام به آن می‌باشد که جلوی جوانان قوم را گرفته ام .و مصونیت ایشان با تخلف از قسم قابل توجیه نیست و مازاد بر آن قاعده احترام مسلم نیز را رعایت نکرده.حال وکالت ایشان جایز و قانونی می‌باشد .بدون دلیل و مدرک قبول پرونده و افترا که یقینا اعتقادی به ناموس ندارد که اگر داشت قبول پرونده از وکیل توجیه پذیر نیست.سپاس
